
تبریز مرا راحت جان خواهد بود
سفر دکتر اکبر ایرانی رئیس میراث مکتوب به تبریز برای برنامهریزی همایش ملی بزرگداشت میرزا محبعلیخان ناظمالملک مرندی یکانلو و احیاء کتابخانۀ مجتمع ربع رشیدی.
وارد فرودگاه شدم. پیروز رفیعیان غیورمرد ایراندوست به پیشوازم آمده بود. راهی استانداری شدیم. در آسانسور گیر کردیم. بعد از نیمساعت بهقدر قدم و قامت، روزنهای باز شد و سه نفری ما را کشیدند بالا. این شد خاطرۀ ما در بدو ورود. جلسۀ خوبی بود.
گزارش مبسوطی دربارۀ خدمات مرندی دادم. کسی که ۵۴ سال در دروۀ قاجار ۵۰ کیلومتر به عرض مساحت ایران افزود. رادمردی که قدرش ناشناخته مانده و به برکت محققی ایراندوست یعنی نصرالله صالحی شناسانده شده. من هم گفتم دو کتاب وی آماده چاپ خواهد شد.
جناب امیریمهر مدیر کل محترم سیاسی اجتماعی جلسه را خوب اداره کرد و قول مساعدت و همکاری داد. دکتر طاهری خسرو شاهی رئیس بنیاد ایرانشناسی تبریز هم حضور داشت. مدتی است کلاسهای شاهنامهشناسی با مدیریت دکتر بهمن خیابانی برگزار میکند. استقبال خوب از این کلاسها موجب شده که هفتگی برگزار کنند.
قرار شد بخش علمی همایش بزرگداشت ناظمالملک برعهدۀ میراث مکتوب و گروه تاریخ دانشگاه تبریز باشد. فراخوان مقاله داده شود و همایش نیمه مهرماه سال جاری در دانشگاه تبریز برگزار گردد.
عصر با دکتر کینژاد رئیس مجتمع ربع رشیدی در دانشگاه معماری و شهرسازی جلسه داشتم.
مدتی است پایگاه ربع رشیدی فعال شده و کاوشهای باستانشناسی سرعت یافته. کار بررسی و انتشار کتابهای کتابتشده در ربع رشیدی هم برعهدۀ میراث مکتوب گذاشته شد و احتمالاً تا پایان سال جاری چند کتاب آماده نشر خواهد شد.
سپس از دوستان خواستم هماهنگ کنند تا از کتابفروشی دهخدا به مدیریت آقای امینیپور معروف به آقاتقی و انتشارات آیدین به مدیریت آقای عباسپور دیدن کنم.
خانم دکتر اروجی عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه و جناب جلالی مدیر فرهیختۀ انتشارات ستوده هم به جمع ما پیوستند، چه نازنین مردی! هر سه بزرگوار از پیشکسوتان نشر و فروش کتاب و صاحبنظر در این حوزه و البته هرسه مؤدب، فروتن و ایراندوست هستند و نگران ایران و آذربایجان. سخنان جناب جلالی سنجیده و دلنشین بود. حظ کردم از معاشرت با او. دیدارمان کوتاه اما خاطرهانگیز بود.
هیچکدام در حضور من با هم به زبان مادری خود صحبت نمیکردند. گفتم راحت باشید. عزیزی گفت حتی در منزل اگر میهمان، ترکیزبان نباشد، من در حضور او به فارسی صحبت میکنم مبادا از من رنجیده شود. سخنش به دلم نشست.
یاد خاطرهای افتادم که حدود ۲۰ سال پیش میهمانی از مصر برای نمایشگاه کتاب به ایران آمده بود. با تنیچند از استادان عربیدان به رستورانی رفتیم. لحظهای از میهمان خود غافل شدیم و به فارسی مشغول گپ و گفت بودیم. میهمان عرب مؤدبانه به ما فهماند که رفتارمان درست نیست. هم مشق ادب کردیم و هم تمرین عربی و او را تا هتل بدرقه نمودیم.