دولت چین می توان در احیای برجام نقشی ایفا کند
دیپلماسی به معنی اجرای دکترین سیاست خارجی کشور است. اگر مساله دیپلماسی در دکترین سیاست خارجی تعریف شده باشد به عبارتی اگر اراده حل مساله در چهارچوب سیاست خارجی وجود داشته باشد، تیم دیپلماسی دست به کار می شوند و در در یک جایی امتیاز می دهند و در یک جایی امتیاز می گیرند و کاری دو طرفه صورت می گیرد تا به حل مساله بیانجامد.
مذاکراتی که به توافق برجام ختم شد در چهارچوب دکترین سیاست خارجی نظام تعریف داشت. آن سلسله گفت و گو ها در حقیقت مذاکراتی با چند ابرقدرت بر سر موضوعی تعریف شده بود. لذا در سال ۲۰۱۵ تیم وزارت امور خارجه ایران در دولت آقای حسن روحانی توانست توافق برجام را به ثمر برسند.
ولی پس از خروج آمریکا از برجام تلاش هایی که برای احیای توافق صورت گرفت حول محور گفت و گوی ایران و آمریکا بود. میانجی گری ها به این سمت و سو بود و چنین گفت و گویی در دکترین سیاست خارجی کشور تعریف نشده است لذا احیای برجام با مانع جدی روبرو شد.
دولت چین از طریق دستیابی به توان اقتصادی بالا به عنوان دومین قدرت بزرگ دنیا ظاهر شده و می توان در احیای برجام نقشی برای این ابرقدرت نوظهور متصور شد ولی باید دید آیا چین هم به اندازه ایران و آمریکا نیازمند یا مشتاق احیای برجام است یا نه؟!
دونالد ترامپ در خروج آمریکا از برجام تنها یک نفر و یک عنوان رئیس جمهور و یک امضا نبود، تیمی از مشاوران و سیاستمداران جمهوری خواه و راست گرا و صهیونیست ها او را حمایت می کردند. ترامپ بعد از خروج از برجام، تصمیم داشت تا حداکثر فشار ممکن را بر ایران وارد کنند و ایران را به عنوان کشوری ضعیف و در استانه فروپاشی وارد جریان مذاکرات کند و از ایران امتیازات بیشتری بگیرد.
ترامپ به همپیمانان منطقه ای آمریکا وعده داده بود که موضوعات مورد توافق در برجام را گسترش خواهد داد و بعد از تعیین تکلیف در مورد فعالیت های منطقه ای ایران و سیاست های موشکی و موارد حقوق بشری، به یک توافق جامع می رسد. داماد یهودی ترامپ، جرد کوشنر، وزیر خارجه اش، مایک پمپئو و مشاور امنیت ملی کاخ سفید، جان بولتون از جمله شخصیت هایی بودند که حاصل تلاششان می توانست آمریکا را وارد یک جنگ تمام عیار علیه ایران کند. چون ارزیابی سایر مسئولان امنیتی نشان می داد، ورود آمریکا به جنگ با ایران، برای آمریکا و همپیمانان منطقه ای اش و همچنین برای خلیج فارس و اقتصاد انرژی جهان خسارت بار است از این رو سیاست فشار حداکثری علیه ایران دنبال شد.
در این دوره اروپایی ها در مورد برجام و همچنین تحریم های جدید، نقش ای ندارند ولی برای ایران کاری نکردند و به توافق عمل نشد. اروپا طی این مدت تنها در نقش میانجی میان ایران و آمریکا ایفای نقش کرد.
بعد از حضور رئیس جمهور دولت دموکرات در کاخ سفید هم برجام به مرحله احیا نرسید. ایران تصور می کرد با تئوری زمستان سخت، اروپا در شرایط بحرانی قرار می گیرد و ایران با کسب امتیازات بیشتری توافق را احیا می کند ولی زمستان سخت اروپا به توافق سخت برجام تغییر کرد. به خصوص که با انتشار همکاری پهبادی ایران و روسیه و با بالا رفتن اعتراضات در ایران، اروپا مواضع جدیدی در قبال ایران اتخاذ کرد.
امروز وقتی برجام و سوابق این توافق را مرور می کنیم می توان به این نتیجه رسید که برجام دیگر به آن شکلی که در ۲۰۱۵ نوشته شده بود، امکان احیا و اجرا ندارد. شاید باید گفت زمان برجام و فرصت های احیای برجام از دست رفت. برجام در نوع خود توافقی کم نظیر بود یکی از ویژگی های برجام این بود که امکان مذاکره بین ایران و آمریکا را ایجاد کرده بود. با از بین رفتن برجام چالش های زیادی مقابل احیای مذاکرات هسته ای در قالبی جدید وجود دارد.