واشنگتن صرفا با کلمات نمیتواند روابط چین-آمریکا را گرم کند
چهارشنبه ۱۰ مه (۲۰ اردیبهشت) «وانگ یی» مدیر دفتر امور خارجه کمیسیون امور خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین در وین پایتخت اتریش با «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی ایالات متحده گفتگو کرد. یک مقام ارشد چین به نشریه «گلوبال تایمز» گفت دو طرف بیش از ۱۰ ساعت چندین دور گفتگو درباره موضوعات مهم از جمله روابط چین-آمریکا، مساله تایوان، وضعیت آسیا-اقیانوسیه و بحران اوکراین برگزار کردند. این گفتگوها صریح، عمیق، اساسی و سازنده بودند.
لازم به ذکر است که لحن و جمله بندی کاخ سفید از دیدار اخیر مشابه طرف چینی بود که نشان میدهد ارزیابی رسمی اهمیت مذاکرات وین از سوی دو طرف نسبتا نزدیک است و از سیگنالهای مثبت ناشی از این دیدار حکایت دارد.
جامعه بینالمللی به شکل گستردهای دیدار مذکور را یک اقدام خوب و یک پیشرفت بزرگ قلمداد کرده است.
با این همه، بسیاری از رسانههای خارجی اشاره کردند که واکنش چین «به نظر عاری از اشتیاق» بوده و اینکه به اندازه ایالات متحده اشتیاق فراوان نشان نداده است. اظهار نظر کاربران چینی نیز توجهها را به خود جلب کرد. به طور خلاصه، آنها فکر نمیکنند آمریکا بتواند دیدگاه خصمانه خود نسبت به چین را تغییر دهد. بسیاری از کاربران گفتند آنها باور نمیکنند که واشنگتن موضع خود را تغییر دهد، به ویژه در قبال مساله تایوان. این بار ایالات متحده با «بیمیلیِ» جامعه چین مواجه شده است.
اما چه کسی مقصر است؟ این واکنش، نتیجه اقدامات طولانی ایالات متحده محسوب میشود به گونهای که مکررا جامعه چین را ناامید و عصبانی کرده، جامعهای که در اصل حسن نیت و مهربانی در قبال آمریکا داشته اما نهایتا این رفتار باعث دلسردی آن شده است.
گفتگوهای وین با وجود تخریب شدید اعتماد متقابل میان دو طرف برگزار شد. ایالات متحده اعتبارش را در جامعه چین از دست داده و به یک بازیابی اعتماد نیاز دارد. آمریکا نمیتواند صرفا با بیانیههای ظاهری دل جامعه چین را به دست آورد. ایالات متحده بهتر است عمیقا به تغییرات چشمگیر در افکار عمومی چین در قبال خود بیاندیشد چرا که واشنگتن اغلب از عبارت «مردم چی» استفاده میکند.
از نظر مردم چین اولا دولت کنونی ایالات متحده تمایلی به دیدن رفاه و قدرتمند شدن چین ندارد و از تمامی ابزار موجود برای مهار و سرکوب چین استفاده میکند. ثانیا آمریکا به چین احترام نمیگذارد، به تحریک منافع اصلی چین میپردازد و از دستیابی آن به اتحاد مجدد جلوگیری میکند. ثالثا، گفتار و کردا ایالات متحده متناقض است. آمریکا همچنان به تحمیل این سه مورد اصرار دارد و مردم چین به اقدامات ایالت متحده آن را قضاوت میکنند و نمیتوانند به گونه دیگری قضاوت کنند.
مردم چین در حالی که «توهمات را کنار میگذارند»، روابط دوجانبه را درک میکنند و فهم آنها از ایالات متحده روز به روز بیشتر، عینیتر و جامعتر میشود؛ این درک ناشی از بلوغ ذهنی ملت چین است.
این چین نیست عمدا ایالات متحده را تحت فشار بگذارد بلکه در واقع انعکاس حقیقی افکار عمومی چین است. از آنجا که ایالات متحده اقدامات زیادی انجام داده که به منافع چین آسیب زده، غیرممکن است انتظار داشته باشیم که مردم چین بیتفاوت باشند یا حتی در قبال آمریکا اشتیاق از خود نشان دهند. وقتی مردم دلسرد هستند تلاش زیادی باید صورت بگیرد تا دوباره آنها دلگرم شوند. این وضعیت عملی است که ایالات متحده وقتی به روابط چین-آمریکا میرسد، نمیتواند از آن اجتناب کند. اگر چین دچار سوءتفاهمِ در قبال اقدامات آمریکا شده این آمریکاست که باید ثابت کند کردارش یک سوءتفاهم بوده است. در غیر این صورت، این وضعیت نه فقط مانعی برای بهبود روابط دوجانبه تلقی میشود بلکه ممکن است به عامل تشدید سردی روابط دوجانبه تبدیل شود.