عطش خاورمیانه برای صلح، تاکتیک «تفرقه بینداز و حکومت کن» آمریکا را ناکام می گذارد
خاورمیانه، منطقه ای که اغلب با درگیری و اختلاف همراه است، اکنون در آستانه یک تحول عمیق به سوی صلح و رفاه است. در حالی که ترکیه و سوریه به سمت عادی سازی روابط پیش می روند و ایران و عربستان سعودی اولین گام ها را در مسیر آشتی برمی دارند، آشکار می شود که نبردهای منطقه نه ریشه دار و نه غیرقابل حل است. مردم این منطقه که به حال خود رها شده اند، طبیعتاً به صلح که آرزوی جهانی بشر است، تمایل دارند.
نشست چهارجانبه بین ترکیه، روسیه، ایران و سوریه در مسکو یک لحظه مهم است. خاورمیانه شاهد تغییر پویایی های ژئوپلیتیک است و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، یکی از اعضای ناتو، موضع خصمانه قبلی خود را در قبال بشار اسد، رئیس جمهور سوریه تعدیل کرده است. این گفتگوها با میانجیگری روسیه و ایران، نه تنها امکان برقراری صلح بین دو کشور، بلکه سرعت بازگرداندن نزدیک به چهار میلیون آواره سوری در ترکیه را نیز دارد.
در مسیری موازی، عربستان سعودی و ایران، دو وزنه سنگین منطقه با سابقه روابط تیره، به سوی آشتی پیش می روند. تعهد آنها برای بازگشایی نمایندگیهای دیپلماتیک که وزارت امور خارجه ایران روز دوشنبه آن را در مرحله نهایی خود اعلام کرد، نمادی از آب شدن یخ روابط است. توافق مهمی که با میانجیگری چین انجام شد، این نزدیکی را تسهیل کرده است، که نشان دهنده گرم شدن بیشتر روابط در سراسر منطقه، به رغم مخالفت های خارجی است.
این فضای ترمیم روابط، زمینه را برای پذیرش مجدد سوریه در اتحادیه عرب در روز یکشنبه فراهم کرد و به تعلیق ۱۲ ساله پایان داده و بازگشت رئیس جمهور اسد به منطقه را نشان می دهد.
با این حال، این ابتکارات صلح با مقاومت روبرو شده است. ایالات متحده، متحد دیرینه عربستان سعودی، با اشاره به خشونت های گذشته اسد و تکرار فهرستی از نارضایتی ها، نسبت به این تلاش های عادی سازی ابراز نگرانی کرده است. این یک مسئله کلیدی را برجسته می کند: نقش و تأثیر نیروهای خارجی در امور منطقه.
مقاومت واشنگتن در برابر خودمختاری و استقلال فزاینده در خاورمیانه هم واضح و هم قابل پیش بینی است. داستانهای دلخراشی که از سوریه و خاورمیانه در سالهای اخیر پدیدار شدهاند را میتوان تا حد زیادی به سیاست واشنگتن در بازی یک جناح علیه جناح دیگر نسبت داد. از دیدگاه ایالات متحده، واقعیتهای سختی که خانوادههای معمولی تحمل میکنند – مبارزه آنها برای بقا و نبرد ناامیدانه آنها با گرسنگی – صرفاً یک آسیب جانبی است که تحت الشعاع بازی ژئوپلیتیک گستردهتر تفرقه بینداز و حکومت کن، در یک منطقه نفتخیز حیاتی است. اقتصاد ایالات متحده با این حال، با فروکش کردن سایه واشنگتن، به نظر می رسد طلوع صلح روشن تر و گسترده تر می شود.
درس های مشابهی را می توان در مورد مناقشه اوکراین به کار برد، جایی که صلح می تواند با صلح سازان خارجی مانند چین که به عنوان میانجی عمل می کنند، به دست آید. با این حال، برای دستیابی به یک راه حل، هر دو طرف باید مایل به مذاکره و رسیدن به یک راه حل سیاسی باشند که اصول سازمان ملل را رعایت کند. متأسفانه، ایالات متحده که به دنبال مزیت استراتژیک است، از خارج از منطقه برای زنده نگه داشتن درگیری مداخله می کند و این به ضرر مردم اوکراین است.
تاریخچه مداخله ایالات متحده به عنوان یک یادآوری آشکار است که نیروهای خارجی اغلب به جای حل و فصل وضعیت را تشدید می کنند. از آنجایی که کشورهای خاورمیانه رویکرد مستقل تری برای حل منازعه اتخاذ می کنند، ضروری است که به آنها اجازه داده شود مسیر خود را هدایت کنند. تلاش برای خودمختاری استراتژیک و صلح منطقهای در سالهای اخیر، به ویژه با خروج ایالات متحده از منطقه، شتاب قابل توجهی یافته است.
موج فزاینده آشتی در خاورمیانه به عنوان شاهدی قدرتمند بر این واقعیت است که حتی طولانی ترین درگیری ها را می توان حل و فصل کرد. این یک چراغ امید برای صلح و ثبات در منطقه ای است که از لحاظ تاریخی دچار آشفتگی شده است. با این حال، برای این که این روند امیدوارکننده به صلح پایدار برسد، بسیار مهم است که به کشورهای درگیر آزادی عمل و رای داده شود تا مسیر خود را بدون مداخله خارجی ناروا، ترسیم کنند.