آمریکا از بحران سازی علیه چین سودی نمی برد
ایالات متحده با اعمال محدودیتهای اقتصادی و افزایش حضور نظامی در اطراف دریای چین جنوبی، دریای چین شرقی و تنگه تایوان، فشار زیادی بر چین وارد کرده است و امنیت منطقه را وارد یک چرخه معیوب کرده که در این خصوص نکات زیر قابل تامل است:
اول اینکه، ایالات متحده تمام راههای ممکن را برای مهار چین به کار گرفته است. ایالات متحده می داند که یک محیط امنیتی پیرامونی پایدار برای توسعه یک کشور ضروری است. به همین دلیل است که با اتخاذ اقدامات آشکار و پنهان علیه چین و ایجاد ائتلافهای امنیتی با برخی از کشورهای منطقه با هدف جلوگیری از ظهور چین، بحرانهای بیشتری را در منطقه آسیا و اقیانوسیه دامن می زند.
چین منافع استراتژیک ویژهای در دریای چین شرقی، دریای چین جنوبی و تنگه تایوان دارد که مهمترین آن، حفاظت از حاکمیت و تمامیت ارضی کشور است. با استفاده از مسائل دریای چین شرقی و جنوبی و مسئله تایوان، ایالات متحده در تلاش است تا منطقه را بی ثبات کند تا چین را وادار کند که منابع خود را برای مقابله با مشکلات ایجاد شده توسط ایالات متحده هزینه کند.
دوم اینکه، فشار استراتژیک در سه منطقه دریایی پیرامون چین ممکن است این کشور را تحت فشار قرار دهد. با این حال، مزیتهای جغرافیایی به چین کمک میکند بحران را برخلاف آنچه ایالات متحده انتظار دارد مدیریت کند.
بدیهی است استفاده از منابع موجود چین برای مقابله با ایالات متحده بار هزینههای چین را افزایش می دهد؛ اما چین برای جلوگیری از دخالت آمریکا در کشورهای منطقه و تضمین عدم موفقیت استراتژی ژئوپلیتیک واشنگتن در منطقه، یک برنامه بلندمدت طراحی کرده است.
همچنین، قدرت ملی رو به رشد چین، این کشور را نسبت به حفظ منافع ملی خود مطمئنتر کرده است. در مقابل، ایالات متحده مجبور خواهد بود برای تشکیل ائتلاف ضد چین در منطقه، به هزینههای فزایندهای ادامه دهد که در حال حاضر توان پرداخت آن را ندارد. علاوه بر این، تأثیراستراتژی ایالات متحده با گذشت زمان کاهش می یابد.
سوم اینکه، برخی از سیاستمداران ایالات متحده با دامن زدن به “تنش بین چین و آمریکا” با پیشنهاد افزایش دخالتهای ایالات متحده در آبهای چین، بازی خطرناکی را انجام می دهند. اما با وجود محاسبات اشتباه متعدد ایالات متحده که روابط چین را با خودش بدتر می کند، ثبات استراتژیک دوجانبه حفظ شده است و دو طرف میزان خاصی از خویشتنداری را نشان می دهند.
روابط چین و آمریکا به یک دوراهی رسیده است. در این شرایط حساس، اظهارات جنگ طلبانه برخی از سیاستمداران آمریکایی از جمله برخی مقامات ارشد نظامی و درخواست آنها برای تقویت نظامی در منطقه قبل از سال ۲۰۲۵ نشان دهنده خصومت آنها با چین است.
اگر آمریکا فعالیتهای نظامی خود را در منطقه افزایش دهد، چین مجبور خواهد شد در تلاش برای حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی و منافع توسعهای خود واکنش نشان دهد. از آنجایی که ایالات متحده می داند چین برای حفظ منافع ملی خود اقدامات قاطعی انجام خواهد داد، استراتژی های جنگ طلبانه واشنگتن هیچ سودی برای هیچ کشوری از جمله ایالات متحده و متحدانش نخواهد داشت.
ایالات متحده باید به خاطر ثبات و توسعه منطقه ای و جهانی از استراتژی ژئوپلیتیک خود در آسیا و اقیانوسیه اجتناب کند. ایالات متحده با درگیر کردن سایر کشورها در بازی ژئوپلیتیک خود برای حفظ هژمونی جهانیاش، آسیبهای غیرقابل تصوری را به خود وارد می کند. و کشورها و مناطقی که در دام ایالات متحده گرفتار می شوند، بر همان اساس در معرض آسیب قرار می گیرند. به همین دلیل است که جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، گفت که ایالات متحده به دنبال رقابت شدید با چین است، نه به دنبال درگیری.
اگر کاخ سفید از فاجعه جهانی ناشی از درگیری چین و آمریکا آگاه است، باید ضمن کنار گذاشتن اختلافات، به دنبال زمینهای مشترک باشد و به جای اقدامات تهاجمی، برای حل اختلافات با چین مذاکره کند.
رقابت کشورها با یکدیگر طبیعی است، اما باید از رویارویی اجتناب کنند. با این حال، تلاشهای ایالات متحده برای تبدیل آبهای سرزمینی چین به منطقه مناقشه، ارتباط بین دو طرف را با مشکل مواجه کرده است.
چین از اصل توسعه صلح آمیز پیروی می کند، زیرا برای رفاه مردم چین مفید است و توسعه مشترک با سایر کشورها را ترویج می کند. چین تلاشش را برای رشد اقتصاد جهانی ادامه خواهد داد و از “تله توسیدید” یا همان تلاش آمریکا برای ایجاد جنگ با قدرت نوظهور چین اجتناب خواهد کرد، مگر اینکه ایالات متحده چین را مجبور به درگیری کند. بنابراین، ایالات متحده بهتر است از برخورد با چین به عنوان یک رقیب ژئوپلیتیکی خودداری کند، زیرا چین به دنبال هژمونی نیست.
راهبردهای تحریکآمیز آمریکا مانند افزایش حضور نظامی در آبهای چین کمکی به حل اختلافات بین دو طرف نخواهد کرد. در عوض، آمریکا روابط دوجانبه را بیش از پیش بدتر خواهد کرد و احتمالاً منجر به یک بحران شدید خواهد شد. به طور خلاصه، چین و ایالات متحده باید برای حل و فصل اختلافات خود گفتوگو کنند، ضمن کنار گذاشتن اختلافات، به دنبال زمینههای مشترک باشند و مکانیسمهای مدیریت بحران مؤثری را ایجاد کنند تا با پرهیز از محاسبات نادرست از ایجاد درگیری جلوگیری شود.